زندگی نامه خواهر دباغ

زندگی نامه خواهر دباغ

شناسنامه
نام کاملمرضیه حدیدچی
لقبخواهر طاهره
زادروز۱۳۱۸ش
شهر تولدهمدان
کشور تولدایران
تاریخ درگذشت۲۷ آبان ۱۳۹۵ش
شهر درگذشتتهران
آرامگاهحرم امام خمینی
نام همسرمحمدحسن دباغ
دیناسلام
مذهبشیعه
اطلاعات سیاسی
پست‌هافرمانده سپاه پاسداران همدان، نماینده مجلس شورای اسلامی
اطلاعات علمی و مذهبی
تالیفاتپرواز با نور، خاطرات مرضیه حدیدچی، خواهر طاهره

مرضیه دباغ، مبارز سیاسی، فرمانده سپاه پاسداران همدان، نماینده مجلس شورای اسلامی ایران و عضو هیئت حامل نامه امام‌خمینی به گورباچف.

مرضیه حدیده‌­چی، معروف به مرضیه دباغ در سال ۱۳۱۸ در همدان به دنیا آمد و تحصیل در حد خواندن را در مکتب­‌خانه سپری کرد ولی خود سعی کرد نوشتن را بیاموزد. او قرآن و نهج­‌البلاغه و مفاتیح‌­الجنان را نزد پدرش آموخت و در چهارده سالگی با محمدحسن دباغ ازدواج کرد و در سال ۱۳۳۳ به تهران مهاجرت کردند.

مرضیه دباغ در تهران مقدمات درس­‌های حوزوی را فراگرفت و در ادامه درس­‌های فقه، اصول و اخلاق را آموخت و دروس پایین‌­تر را تدریس کرد. او پس از درگذشت سیدحسین بروجردی و آغاز نهضت روحانیون، با امام‌خمینی آشنا شد و در سال ۱۳۴۲ نخستین ­بار ایشان را در قم ملاقات کرد.

او ادامه تحصیلات خود را نزد سیدمحمدرضا سعیدی پی گرفت و سعیدی زمینه ارتباط او را با روحانیون مبارز مانند حسینعلی منتظری و عبدالرحیم ربانی­ شیرازی و محمد منتظری فراهم کرد و در سال­‌های مبارزه تکثیر اعلامیه‌­ها و فتاوای امام‌خمینی که از نجف می­‌رسید و کتاب حکومت اسلامی ایشان و نیز برگزاری اردوهای مختلف برای بانوان از فعالیت‌­های دباغ بوده است.

دباغ پایگاه‌های فعالیت زیادی در کشور ایجاد کرد و فعالیت‌­های او که تحت نظر ساواک بود، در سال ۱۳۵۲ منجر به دستگیری، شکنجه و زندان او شد و حتی دختر او نیز دستگیر و در کنار مادرش شکنجه شد. آزادی و دستگیری و شکنجه مجدد دباغ و عفونی شدن زخم­‌های بدن او، محکومیت پانزده ساله او را به یک سال و چهارماه تقلیل داد و موجب آزادی او شد. او پس از درمان از کشور خارج شد و پس از مسافرت به لندن و سوریه، در نجف با امام‌خمینی ملاقات کرد و پس از هجرت امام‌خمینی به فرانسه او هم روانه پاریس شد و ضمن انجام کارهای داخلی خانه امام حفاظت ایشان را بر عهده گرفت.

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی مأمور تشکیل سپاه غرب کشور شد و مدتی فرمانده سپاه همدان بود و در سال ۱۳۶۱ در کردستان مجروح شد.

دباغ نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره دوم و سوم از تهران و قائم مقام جمعیت زنان جمهوری اسلامی بود. او در هیئتی به ریاست عبدالله جوادی ­آملی که نامه امام‌خمینی را به رهبر اتحاد جماهیر شوروی ابلاغ کرد حضور داشت و در سال ۱۳۹۵ درگذشت و در حرم امام‌خمینی به خاک سپرده شد.

زندگی‌نامه و تحصیلات

مرضیه حدیدچی، معروف به مرضیه دباغ، در سال ۱۳۱۸ در خانواده‌ای متوسط و مذهبی در همدان به دنیا آمد.[۱] به علت آزادمردی محمدحسن دباغ، شوهر وی، مرضیه نام خانوادگی‌اش را از حدیدچی به دباغ تغییر داد. پدر او، علی‌پاشا حدیدچی که تا پایه ششم درس خوانده بود و معلومات حوزوی نیز داشت، برای جوانان و خویشاوندان جلسات درس و بحث مذهبی برگزار می‌کرد و به کتاب‌فروشی اشتغال داشت.[۲] فاطمه احمدی مادر مرضیه نیز که اصالتاً تهرانی و از سواد قرآنی برخوردار بود، در خانه، جلسات قرآن برگزار می‌کرد.[۳]

از اتفاقات دوران خردسالی دباغ، ورود نیروهای متفقین به همدان در دوران جنگ جهانی دوم است که موجب شد خانواده او برای مصونیت، شهر را ترک و به باغی در خارج شهر نقل مکان کنند.[۴] او تحصیل را از مکتبخانه‌ای در همدان آغاز کرد و به دلیل دختربودن، از پدر خود تنها اجازه خواندن داشت، نه نوشتن؛ بنابراین با استفاده از بریده‌های کاغذ صحافی پدر، به نوشتن اقدام کرد.[۵] فضای فرهنگی جامعه آن روز ایران مانع از رفتن وی به مکتبخانه شد؛ به همین دلیل قرآن، نهج البلاغه و مفاتیح الجنان را نزد پدر خواند.[۶] وی در چهارده‌سالگی با محمدحسن دباغ که پانزده سال از او بزرگ‌تر بود، ازدواج کرد و به دلیل شغل همسرش که تجارت بود، در آبان ۱۳۳۳ به تهران مهاجرت کرد.[۷] شوهر وی با حضور در بازار و خواندن اعلامیه‌ها و بیانیه‌ها به مبارزه سیاسی علاقه‌مند شد و همراه با بازاریان تهران نزد سیدابوالقاسم کاشانی حضور می‌یافت و در واقعه ۱۵ خرداد میان مبارزان نامه‌رسانی می‌کرد.[۸]

دباغ در حالی‌که سه فرزند داشت، نزد آقاکمال مرتضوی در تهران خیابان خراسان درس‌های مقدماتی حوزه را فرا گرفت.[۹] سپس درس‌های فقه، اصول و اخلاق را نزد علی خوانساری خواند و به تدریس سطوح پایین‌تر نیز مشغول شد.[۱۰] وی پس از درگذشت سیدحسین بروجردی در فروردین‌ماه ۱۳۴۰ در تعیین مرجعیت و در قضیه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱ با امام‌خمینی آشنا شد.[۱۱] وی به یاری همسر خود در پخش اعلامیه‌های امام‌خمینی درباره انجمن‌های ایالتی و ولایتی، وارد فعالیت‌های سیاسی شد؛[۱۲] اما دوست داشت ایشان را از نزدیک ببیند. پس از آزادی امام‌خمینی در سال ۱۳۴۲ نخستین بار در قم ایشان را ملاقات کرد که مایه تحول زیاد وی شد.[۱۳]

دباغ که به دلیل نقل مکان مجدد از درس استاد دور افتاده بود، به توصیه همسر خود، برای ادامه تحصیل حوزوی به نزد سیدمحمدرضا سعیدی؛ از شاگردان امام‌خمینی، در مسجد موسی‌بن‌جعفر(ع) واقع در تهران میدان خراسان رفت.[۱۴] سعیدی زمینه‌های ارتباط وی را با روحانیان قم ازجمله حسینعلی منتظری، عبدالرحیم ربانی شیرازی و محمد منتظری فراهم کرد.[۱۵] این ارتباطات، دباغ را مستقیماً به عرصه مبارزه کشاند. تکثیر و توزیع اعلامیه‌ها و فتواهای امام‌خمینی که از نجف می‌رسید، در تهران و دیگر شهرستان‌ها و نیز رونویسی و تکثیر جزوه «ولایت فقیه» امام‌خمینی، همچنین برگزاری اردوهای مختلف بانوان در خارج از شهر ازجمله فعالیت‌های دباغ بود.[۱۶]

دوران مبارزه

پس از دستگیری و شهادت سعیدی در خرداد سال ۱۳۴۹ به دست رژیم پهلوی، مرضیه دباغ با مسافرت به شهرهای مختلف به شناسایی افراد و تشکیل پایگاه مبارزه پرداخت؛[۱۷] وی در یکی از این سفرها که به دیدار همسر خود در دزفول رفته بود، به دعوت یکی از درجه‌داران نیروی هوایی، به مدت دوازده روز در خانه نظامیان سخنرانی کرد.[۱۸] وی توانست با برخی دانشجویان مبارز دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر)، دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه شهید بهشتی (ملی) ارتباط برقرار کند و به یاری آنها پایگاه‌های تشکیلاتی در شمال (تنکابن)، جنوب (آغاجاری) و غرب (همدان) کشور دایر کند. وی در سال ۱۳۵۱ به هدف افزودن پایگاه‌ها و خانه‌های امن برای مبارزان، طرح ازدواج مبارزان را به اجرا درآورد؛ چنان‌که پس از شکل‌گیری هر ازدواجی، پایگاهی برای مبارزان فراهم می‌شد.[۱۹]

دباغ برای معالجه بیماری قلبی فرزندش سفری به انگلستان کرد. این سفر فرصتی برای وی فراهم آورد که با اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا و امریکا آشنا شود.[۲۰] این فعالیت‌ها تحت نظر و تعقیب سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) قرار گرفت و سرانجام وی در سال ۱۳۵۲ دستگیر و به دلیل سکوت در بازجویی‌ها، متحمل شکنجه‌های فراوانی شد؛[۲۱] اما ساواک به دستگیری و شکنجه او بسنده نکرد و دختر وی «رضوانه دبّاغ» را به علت جمع‌آوری اخبار، اشعار و سرودهایی که از رادیو مبارزان در عراق برای بزرگداشت شهدا پخش می‌شد، دستگیر و در کنار مادرش شکنجه کرد.[۲۲] شکنجه دختر چهارده‌ساله وی نیز نتوانست سکوت او را بشکند.[۲۳] سرانجام به دلیل عفونی‌شدن زخم‌های ناشی از شکنجه، مرضیه دباغ با دستور نعمت‌الله نصیری، رئیس ساواک، برای مداوا از زندان آزاد شد.[۲۴]

دباغ چهار ماه بعد در حالی‌که پس از چندین عمل جراحی رو به بهبود بود، دوباره با اعتراف یکی از مبارزان علیه وی دستگیر شد و پس از تحمل شکنجه‌های بسیار به زندان قصر منتقل شد.[۲۵] در این دوره با بسیاری از فعالان سیاسی آشنا شد.[۲۶] وی در اینجا وانمود می‌کرد یک زن عامی و بی‌سواد است[۲۷] و مأموران زندان، دباغ را مجبور به آموختن خواندن و نوشتن کردند؛ ولی بیماری عفونی ناشی از شکنجه جدید در زندان ادامه یافت تا جایی که هم‌سلولی‌های غیر مذهبی‌اش حاضر به همنشینی با وی نبودند.[۲۸] سرانجام برخی از هم‌سلولی‌های او با ارسال نامه‌ای به بنیاد فرح پهلوی، وضعیت او را شرح دادند.[۲۹] دباغ از شدت عفونی‌شدن زخم‌ها به حالت اغما افتاد و پس از معاینه پزشکان خارج از زندان، بیماری او سرطان پیشرفته پوست تشخیص داده شد. کمیسیون پزشکی نیز این نظر را تأیید کرد؛[۳۰] از این‌رو دادگاه که در جلسات پیشین، وی را به پانزده سال حبس محکوم کرده بود، در دادگاه سوم، حبس را به یک سال و چهار ماه، یعنی زمانی که طی شده بود، تقلیل داد و او از زندان آزاد شد.[۳۱]

پس از آزادی و سه ماه درمان، نشانه‌های سلامت در دباغ دیده شد؛ اما دستگیری یکی از مبارزان با اتومبیل پر از مواد منفجره و اعتراف او به تصور اینکه دباغ هنوز در زندان است، وی را ناچار به ترک کشور کرد.[۳۲] دباغ در حالی‌که هشت فرزند داشت، با گذرنامه جعلی، همراه فردی نابینا در سال ۱۳۵۳ عازم انگلستان شد. در لندن پس از مدتی اقامت در هتل هندی و کار در هتل برای امرار معاش، با جلسات سخنرانی عبدالکریم سروش آشنا شد.[۳۳]

او پس از سه ماه اقامت در لندن به همراه محمد منتظری عازم سوریه شد.[۳۴] در سوریه که پایگاه اصلی گروه منتظری بود، دباغ با افرادی، چون سیدمحمد غرضی، سیدسراج‌الدین موسوی، ناصر آلادپوش و علی جنتی همراه شد و برنامه‌هایی مانند سفر حج و تبلیغ اندیشه امام‌خمینی را طراحی و اجرا کرد.[۳۵] وی یک بار با گذرنامه جعلی و هویتی لیبیایی به عربستان رفت[۳۶] و پس از بازگشت به عنوان نماینده گروه منتظری برای دیدار با امام‌خمینی به نجف اشرف عزیمت کرد و ضمن دیدار با ایشان، به شرح عملکرد گروه و مشکلات پیش رو پرداخت[۳۷] وی به درخواست امام‌خمینی، از شرایط زندان و شکنجه‌های ساواک گفت. او در این دیدار از امام‌خمینی برای ماندن یا بازگشت به ایران کسب تکلیف کرد. ایشان نیز از وی خواست تا تغییر شرایط بماند.[۳۸]

دباغ پس از ۴۵ روز اقامت در عراق با دریافت اجازه از امام‌خمینی برای طی دوره‌های جنگی چریکی در لبنان، عازم سوریه و لبنان شد و در یکی از پایگاه‌های سازمان آزادی‌بخش فلسطین به آموزش نظامی پرداخت[۳۹] و در چند عملیات نامنظم علیه اسرائیل شرکت کرد.[۴۰] او در لبنان با امام‌موسی صدر و مصطفی چمران نیز آشنا شد و پس از این تاریخ میان دو کشور سوریه و لبنان در تردد بود و گاه آموزش نظامی زنان مبارزی که با این هدف به لبنان می‌آمدند، به وی واگذار می‌شد.[۴۱] اسم‌های مستعار او در طول مبارزه خواهر طاهره، دباغ و زینت احمدی نیلی بود.[۴۲]

ازجمله فعالیت‌های دباغ به همراه گروه منتظری، شرکت در راهپیمایی اعتراض‌آمیز لندن به مناسبت بزرگداشت علی شریعتی در تابستان ۱۳۵۶ و برنامه اعتصاب غذای گسترده در کلیسای «سن‌ماری» در پاریس است که در مهر ۱۳۵۶ و در اعتراض به افزایش دستگیری‌ها و شکنجه رژیم پهلوی برگزار شد.[۴۳] دباغ پس از خبر درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی، با تبلیغ اینکه او مسموم شده و ضربه‌ای سنگین به نهضت مردمی وارد شده‌است، در برگزاری تظاهرات علیه رژیم پهلوی در لندن در آبان ۱۳۵۶ نقش داشت.[۴۴]

پیوستن به امام‌خمینی در پاریس

پس از هجرت امام‌خمینی به پاریس، دباغ نیز به ایشان پیوست و ضمن انجام امور داخلی خانه امام‌خمینی، حفاظت از ایشان را به عهده گرفت.[۴۵] او پشت در اتاق امام‌خمینی می‌خوابید. نامه‌ها و مرسولات پستی ایشان را می‌گشود تا اگر توطئه‌ای در این قالب صورت گرفته باشد، خنثی شود.[۴۶] در ۱۰ بهمن ۱۳۵۷، خبرنگاری اصرار داشت به امام‌خمینی نزدیک شود که وی با او درگیر شد و بر اثر حرکات فیزیکی و فشار عصبی بی‌هوش[۴۷] و به بیمارستان منتقل شد و مدتی تحت درمان قرار گرفت. در بازگشت امام‌خمینی به دستور ایشان مبنی بر حضورنیافتن زنان در پرواز، دباغ در نوفل لوشاتو ماند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۸ بهمن ۱۳۵۷ به ایران بازگشت.[۴۸]

مسئولیت‌ها و فعالیت‌ها

دباغ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل سابقه در آموزش‌های نظامی و رزمی، در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقشی اساسی ایفا کرد.[۴۹] او به حکم جواد منصوری، نخستین فرمانده سپاه، همراه با حسن لاهوتی، نماینده امام‌خمینی در سپاه، مأموریت یافت تا به تشکیل سپاه غرب کشور اقدام کنند.[۵۰] وی پس از راه‌اندازی سپاه و تشکیلات مرکزی در کردستان، فرماندهی سپاه همدان را از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ به عهده گرفت.[۵۱] وی در شهر همدان در مبارزه با شورش‌ها و آشوب‌طلبی‌های فرقه‌های ضد انقلاب و دموکرات‌ها و قاچاقچیان اسلحه و مواد مخدر حضوری مستقیم داشت و دو بار از توطئه سوء قصد جان سالم به‌دربرد.[۵۲]

او در سال ۱۳۶۱ طی عملیات گشت و شناسایی در غرب کشور، بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا مجروح شد. پس از آن با کناره‌گیری از فرماندهی سپاه همدان، مسئولیت بسیج خواهران در تهران را پذیرفت.[۵۳] وی از طرف گروه‌های موسوم به چپ در انتخابات دوره دوم و سوم مجلس شورای اسلامی در حوزه تهران شرکت کرد و به مجلس راه یافت و در هر دو دوره عضو کمیسیون اصل نود بود.[۵۴] وی در جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران که از سال ۱۳۶۵ به دبیرکلی زهرا مصطفوی فرزند امام‌خمینی تأسیس شد، به عنوان قائم‌مقام فعالیت کرده‌است.[۵۵]

ابلاغ نامه امام‌خمینی به گورباچف

امام‌خمینی در ۱۱ بهمن ۱۳۶۷ دباغ را در هیئتی به ریاست عبدالله جوادی آملی و عضویت محمدجواد اردشیر لاریجانی، برای ابلاغ نامه خود به میخائیل گورباچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، مبنی بر دعوت به مطالعه اسلام، به مسکو فرستاد[۵۶] (ببینید: میخائیل گورباچف) هنگام ورود آنان، گورباچف به دست‌دادن با اعضای هیئت اقدام کرد؛ اما دباغ از دست‌دادن خودداری کرد و در اقدامی مشابه با گورباچف هنگام خداحافظی، این بار دباغ چادر خود را روی دست کشید و با دست پوشیده دست داد.[۵۷]

درگذشت

دباغ پس از دوره‌ای بیماری در ۱۳۹۵/۸/۲۷ در ۷۷سالگی درگذشت و پس از تشییع جنازه در حرم امام‌خمینی به‌خاک سپرده شد.[۵۸] خاطرات چندی از دباغ در قالب کتاب‌هایی، مانند پرواز با نور، خاطرات مرضیه حدیدچی و خواهر طاهره و گفتگو با نشریات منتشر شده‌است.

 

 

فروشگاه